خدایا
من هرچی که چشم میگردونم توی زندگیم.هرجا رد و اثری از موفقیتهای ریز و درشت میبینم .تو ذره ذره میدرخشی.گمان میکنم اگر اونجا ایستادم این تو بودی که یک جوری راهمو به سمتش کج کردی و آدمای خوب و حرفای خوب رو تو راهم قرار دادی و تهش دستمو به نشونه پیروزی بردی بالا.خلاصه که تو این لحظات آغشتهی "دیده هرجا باز میگردد دچار رحمت است" میشم و دلم میخواد برای همهاش تو رو شکر کنم.
اما هرجای زندگیم که با شکست و سختی و نشدن و ناامیدی همراهه من فقط و فقط و فقط خودمو میبینم.نه ردی از تقدیر هستنه خواست و اراده تو.نه هیچ نیروی ماورایی دیگهای . خودمم و خودم و خودم.
مگه گه گاهی جور دور گردون و گردش روزگار به نجاتم بیاد و کمی بار روی شونههامو کم کنه.
هیچ وقت فکر نمیکردم این تقدیری که همه دنبال رهایی ازش هستن رو دلم بخواد باور کنم و گاهی ملال بعضی اتفاقات رو گردنش بندازم.
اینکه انگشت ملامتت تو همهی نشدنها فقط و فقط سمت خودت بچرخه پنجه به صورت میندازه و همه چیو سختتر میکنه.
درباره این سایت